امیرصدرا و اولین آرایشگاه -دی 92
بالاخره موفق شدیم شاه پسر را با آرایشگاه آشتی بدیم همیشه حاجی بابا و بابایی موهات رو کوتاه میکردند . دو ماه پیش خواستیم دیگه بری آرایشگاه موهات رو کوتاه کنی ، همرا بابایی رفته بودی ولی نگذاشته بودی موهات رو کوتاه کنند و فقط عقب موهات کوتاه شده بود .انقدر بابایی را کلافه کرده بودی که دیگه حاضر نبوددوباره شما را آرایشگاه ببره . عصر شنبه که از سرکار برگشتم بالاخره بابایی را راضی کردم با هم ببریمت . بابایی هم میگفت : من میدونم نمیشینه . ( مثل اون شخصیت کارتن ... که میگفت من میدونم نمیشه من میدونم ) مدتها ست که مرتب به پسرکم میگم کی بریم آرایشگاه ...
نویسنده :
مامان امیرصدرا
11:00